محرم
سلاممممممممم ....
من بعد از قرن ها برگشتم ....
امسال محرم ما به میدان امام حسین رفتیم ... منم کلی عکس گرفتم...
دسته های مختلف و زیادی اونجا بودن و هر کدوم به شیوه ی خاصی عذاداری می کردند ....
منم تا جایی که می تونستم عکس گرفتم ...
متاسفانه نمی تونم عکسامو اپلود کنم چون حجم خیلی بالایی دارن
ما 4 نفری به سمت میدان امام حسین به راه افتادیم ....
دسته ها با هم فرق داشتند ... بعضی ها کفن بر تن کرده بودن ، بعضی ها لباس هایشان گلی بود ، بعضی ها زنجیر می زدند و برخی دیگر چوبی در دست داشتند .... اما همه یک شباهت داشتند ... همه عذادار بودند ...
در گوشه ای دیگر در حال سخن رانی و نوحه خوانی بودند ... جمعیت خیلی زیادی بود ... همه گریه می کردند ...
در وسط میدان هم خیمه ی بزرگی زده بودند و مراسم خیمه سوزان داشتند ... اما به دلیل اینکه خواهر کوچکم بی قراری می کرد و دود حاصل از سوختن برامون ضرر داشت ، نتونستم خیمه سوزان را ببینم ...
در مدرسه هم هرروز مراسم داشتیم و هر روز یک کلاس مسیول اجرای مراسم و پذیرایی بود ... یک روز شیر با کیک می دادن و روز دیگر هم عدسی ... هر کلاسی بر اساس نذری که داشتن صبحانه می داد ...
مدرسه هم یک روز ابگوشت پخت جاتون خالی خیلی خوشمزه بود و در کنار دوستامون توی مدرسه خیلی خوشمزه ترم می شد...
چند شب هم به مراسم یکی از اقوام رفتیم و من اونجا کمک کردم ... کمک توی محرم خیلی حس خوبی به ادم می ده ....
امسال محرم خیلی سال متفاوتی بود چون برای اولین بار 4 نفر بودیم
هستی